طهطه، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

( طاهاجون .نفس دل مامان وبابا ) nahalakema

به قول قدیمی ها قیافه حق به جانب

گاهی این شازده ی ما وقتی مثلا لیوانی از دستش بیفتد یا چیزی را روی زمین بریزد خلاصه وقتی خطایی کرده باشد نادم وپشیمان مثل یک مرد میرود کناری می نشیند وفقط زمین را نگاه میکند از این کارش خیلی خوشم میاد  چون مثل یک مرد قیافه میگیرد ووقتی زیاد به او نگاه میکنیم می خندد وانگار نه انگار کار او بوده ونهایتااینکه اگر در زمان وقوع خطایش کنارش باشیم وبفهمیم پشت سرهم میگوید آه.......آه....واین حاکی از خبردادن خطایش میباشد پسرا اینطورن دیگه غرور دارن .........   ...
16 خرداد 1392

پسرمان مرد شده است خودش تناول میکند

  وقتی  می بینم پیش بند چهل تیکه ای را که خیلی دوستش دارد می بندیم دیگر صدایش در نمی آید وخودش غذایش را بادل وجان میخوردمن نیز لذت میبرم چه برسد به خودش. نتیجه اینکه کودکان دوست دارند غذایشان را بریزند بپاشند از سر وکله شان بریزند ولی خودشان کیف میکنند اگرچه برای مادرشان زحمت  شستن یک  پیش بند را فراهم میکنند نتیجه دیگر اینکه :همیشه از دوقاشق استفاده کنید اگرلازم شد بایک قاشق شماغذایش بدهید با یک قاشق دیگر بگذارید لذت خودش راببرد   ...
16 خرداد 1392

حرفهای دل من(مامان اعظم)

طه عزیزم ،نورچشمانم من وتو دو  دوست ودو یاور هم هستیم از صبح تا وقتی که بابایی بیاد خونه من خونه رو تمیز ومرتب میکنم وتونیز در شلوغی خانه نمره بیست را دریافت میکنی واین برای من مادر که می بینم فرزندم در خانه تکانی هرروزه به من کمک میکنه خیلی شادی آوره وکیف میکنم وباعشق جمع وجور میکنم فقط روزهایی که بخوام ماشین لباسشویی روشن کنم دیگه شما مجالی به من نمیدی واین از خصوصیت همه ی پسرهاست که از دخترا شیطون ترن  برای پسرگلم بگم که روزی که منوبابایی باهم ازدواج کردیم چون شکرخدا هم کفو هم بودیم همه چی را به اسانی پیش بردیم والحمدالله زندگی خوبی داریم وبرای همه ی نعمتهای خدا وداشتن تو وبابایی خداراشاکرم  خدایا خودت میدانی که هردوی...
16 خرداد 1392

حرفهای دلم (باباعلی)

طه های دلبندم سلام پسرم منوببخش بابایی که این روزها کمترتورا می بینم کمتر باتو بازی میکنم وتو برای اینکه بابا به درسهاش برسه میری خونه ی بابابزرگ . ببخش که اگر درحق تو ومامان کوتاهی میشود باشه امتحانام که تموم بشه از روی فرصت میریم باغ باباحسین وبیشتر وقتمو در اختیارشماها میزارم  ازتو ومامانت که برایم وقت میگذارید وحوصله به خرج میدهید وگاها از خونه میرین بیرون که من بیشتربه درسهام برسم ممنونم  آخه پسرم این همکاری تو ومامانت باعث شد که من بعدازگرفتن اولین لیسانم دوباره جهت خواندن مهندسی برق ادامه بدم  باریکلا پسرم .دست مریزاد مامان طه  ...
16 خرداد 1392

دلخوشی هایم کم نیست

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- وقتی کفش هارا از پله ها پایین می اندازد یعنی اینکه طه یم بزرگ شده ودستهایش قدرت برداشت وپرتاب دارد وخداراشکر میکنم  وقتی دستش به دستگیره ی در میرسد یعنی به نسبت چندوقت قبل قدکشیده وبزرگتر شده جای شکرش باقیست   ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- وقتی از سر سره پایین می آید من نیز چون او شاد میشوم یعنی پسرم از سلامتی کامل برخوردار است خدایا توراهزاران بار سپاس       &n...
11 خرداد 1392